این مطلب کمی طولانیه! چون قراره کار یک کارگاه (Workshop) 4-5 ساعت رو برات انجام بده.
همه ما در زندگی با مسائلی روبهرو میشویم که برخی از آنها انرژی زیادی از ما میگیرند. گاهی اوقات این مسائل را میشناسیم و دوست داریم تغییرشان دهیم، اما نمیدانیم از کجا باید شروع کنیم. اما حتی ممکن است فقط حس کنیم که چیزی درست نیست، اما قادر نباشیم مشکل را دقیقاً تشخیص دهیم. مثلاً ممکن است در شغل کنونی، حس رضایتبخش بودن را نداشته باشیم، ولی نمیدانیم چه شغلی برای ما مناسبتر است. این حس مبهم و گاه طاقتفرسا میتواند در زندگی شخصی، روابط، یا حتی سلامت روان ما تأثیر بگذارد.
تفکر طراحی چطور میتونه در این مسیر به ما کمک کنه و راه رو برای ما هموار تر کنه این محتوا جامعهترین محتوا در فضا وب است که منبع اصلی اون کتاب the design thinking life Playbook به همراه مقالات مرتبط در این حوزه است.
تفکر طراحی چیست؟
تفکر طراحی فرآیندی مرحلهبهمرحله است که از یک چرخه ثابت پیروی میکند. این چرخه مبتنی بر توجه به نیازها و احساسات انسانی است. در این مسیر، ما یاد میگیریم که چگونه مشکلات را شناسایی کرده و با خلاقیت برای آنها راهحل پیدا کنیم. تفکر طراحی رویکردی کاملاً عملی دارد که به شما اجازه میدهد با آزمایش و بازخورد گرفتن، به راهحلهایی برسید که هم مؤثر و هم قابل اجرا باشند.
مرحله گرم کردن
قبل از شروع کار فایل زیر را دانلود و چاپ کنین و انجامش بدین! به طور کلی یادتون باشه تفکر طراحی خیلی به تصویر کردن و قابل لمس کردن ایدهها و فکرها اهمیت میده و در مسیر متوجه خواهید شد که این تصویر سازیها چقدر به شما کمک میکنه.
10-سال-آینده-1نظرتون درباره سفرتون به آینده چی بود؟
برای تغییر زندگیمون به شجاعت، توانایی تفکر دربارهی خودمون، آمادگی برای انتقاد از خود و در نهایت یک چشمانداز شخصی از تغییر نیاز داریم. ذهنیت «طراحی تفکر در زندگی» تکنیکهایی را به ما میده که کمک میکنن تا زندگی خود را توسعه و بهبود بدیم. این تکنیکها شامل کاوش در نیازهای خود، جستجوی ایدههای جدید و آمادگی برای امتحان کردن چیزهای جدید پیش از شروع تغییر هستند. این مراحل در سیکلهای تکراری، تکرار میشوند تا به ایدهآل خود برسیم.
یک رویکرد اساسی در تفکر طراحی این است که انسان و نیازها و ارزشهایش را در مرکز توجه قرار دهیم. ما باید وظایف (کارهایی که باید انجام شوند) را انجام دهیم، تجربیاتی که ما را خوشحال میکنند (دستاوردها) را تجربه کنیم و در موقعیتهایی که ما را مأیوس میکنند (دردها) بقا پیدا کنیم. این تمرکز بر انسانها عنصر اصلی تفکر طراحی است.
در زندگی شخصی ما این انسانمحور بودن به معنای به دست آوردن بینشهای عمیق در مورد خودمان است. این بینش عمدتاً با کمک خوداندیشی و ادراکات دیگران از ما در محیط اجتماعیمان به دست میآید.
اگر تمرین اول را به خوبی انجام دادهاید، آیندهای را تصور کردهاید که در آن احساس رضایت دارید، تغییراتی که باید انجام دهید را تا حد زیادی شناسایی کردهاید و آمادهی تغییر هستید!
ادامه مسیر …
این فایل شامل تمامی فایلهای ضمیمهی مورد نیاز است. لطفاً با توجه به مراحل مشخصشده، هر قسمت را به ترتیب انجام دهید.
ضمیمههاالان در چه مرحلهای هستید؟
ضمیمه 1-1: با تکمیل این بخش، میتوانید کمی بیشتر با نیازهای فعلی خود و تواناییهایتان آشنا شوید.
در دانشگاه استنفورد جملهای وجود دارد که مشابه آن در ادبیات و اشعار ما نیز بسیار دیده میشود:
“What you foresee is what you get”
(آنچه پیشبینی میکنید همان چیزی است که به دست میآورید).
در ادبیات ما نیز به این موضوع پرداخته شده که افکار و تصورات شما تأثیر مستقیمی بر زندگیتان دارند و میتوانند شما را به همان چیزی که میخواهید برسانند.
حال، میتوانید اهمیت فایل “سفر به آینده” را بهتر درک کنید!
- نکته!
یک نکته کاربردی که باید به آن توجه کنید این است که در مسیر دستیابی به موفقیتها، رقابتها و اهداف، خودتان را با دستاوردهای قبلیتان مقایسه کنید. نه با کسانی که از شما بهتر هستند و نه با آن ایدهآلی که در ذهن دارید.
در ضمیمه 1-1 به یک ارزیابی اولیه از زندگی خود رسیدید. حالا، در ضمیمه 1-2 جداولی وجود دارد که به شما کمک میکند دقیقتر احساس خود را نسبت به بخشهای مختلف زندگیتان مشخص کنید. این بخشها شامل موارد زیر است:
- روابط:
- ارتباط با همسر یا شریک زندگی
- رابطه با دوستان
- احساس تنهایی دارید یا نه؟
- تفریح:
- آیا میزان تفریح شما کافی است؟
- آیا فعالیتهایی دارید که به شما انرژی و نشاط بدهند؟
- شغل:
- چقدر به شغل خود علاقه دارید؟
- آیا میزان درآمدتان مناسب است؟
- سلامتی:
- وضعیت سلامت جسمی و روحی شما چگونه است؟
- آیا کاری برای حفظ سلامتی خود باید انجام دهید؟
این جداول همچنین فضایی دارند که میتوانید بخشها یا موضوعات دلخواه خود را اضافه کنید. این بخشها ممکن است دستهها یا زیرمجموعههایی باشند که به برنامهریزی زندگی شما مربوط میشوند.
مثال:
فرض کنید رابطه شما با شریک زندگیتان در بحران است؛ ممکن است این بحران ناشی از ناسازگاری خواستههای شما با خواستههای شریکتان باشد. در این حالت، میتوانید روی این موضوع تمرکز بیشتری داشته باشید و در خانههای خالی جدول، مسائلی مثل کیفیت برنامهریزیهای خانوادگی را اضافه کنید.
- نکته مهم
زندگی یک سیستم پیچیده است. بهعنوان مثال، اختلافات شما با همسر ممکن است به صدها دلیل مرتبط باشد که حتی هیچکدام مستقیماً به خود همسرتان مربوط نیست. تمامی اتفاقات زندگی به هم مرتبط هستند، و ایدهآل زندگی دستیابی به تعادل در تمام جنبههای آن است.

چی دوست داری؟
پاسخ به این سوال همیشه ساده نیست و به بررسی جدی نیاز دارد. بسیاری از ما حتی تا سنین 30 یا 40 سالگی دقیقاً نمیدانیم به چه کاری علاقهمندیم. معمولاً کارهایی را امتحان میکنیم؛ از بعضی خوشمان میآید و از بعضی متنفر میشویم.
چطور میتوانیم به درک درستی از خودمان و خواستههایمان برسیم؟
این مسیر نیازمند تأمل، بررسی دقیق و شناخت تدریجی خود است.
قبل از اینکه این مبحث را با ابزارهای تفکر طراحی پیش ببریم، به یک تکنیک جالب از کتاب اسب سیاه اشاره میکنیم. این تکنیک برای درک دقیقتر علایق شخصی شما طراحی شده است.

تکنیک “پرسش از غبطه”
این روش به شما کمک میکند وقتی به جایگاه یا شغل فردی غبطه میخورید، عمیقتر فکر کنید و بفهمید چرا چنین حسی دارید.
چطور انجامش دهیم؟
- ابتدا جایگاهی که به آن غبطه میخورید را شناسایی کنید.
- از خودتان بپرسید: دقیقاً چرا دوست دارم جای او باشم؟
- پاسخ خود را بررسی کنید و سعی کنید دلیل اصلی را کشف کنید.
مثال:
فرض کنید دوست دارید جای ایلان ماسک باشید. وقتی از خودتان میپرسید چرا، ممکن است در ابتدا جواب دهید: “چون پول دارد.” اما این پاسخ واقعی نیست. اگر فقط پول را میخواهید، پس شما به شغل ایلان ماسک علاقه ندارید؛ بلکه به جنبه مالی او تمایل دارید.
حالا عمیقتر شوید:
- ویژگی کارهای ایلان ماسک که دوست دارید چیست؟
مثلاً: - “من به نوآوریهای شغلی او علاقه دارم.”
- “دوست ندارم شغلی یکنواخت و بدون نوآوری داشته باشم.”
این نوع پرسشها باعث میشود به شناخت عمیقتری از نیازها و علایق واقعی خود برسید.
حالا برگردیم به ابزارهای تفکر طراحی
با استفاده از این تکنیک، آمادهایم تا از تفکر طراحی برای کشف عمیقتر نیازها و علایق خود بهره بگیریم. در ادامه، ابزارها و روشهای مرتبط را بررسی خواهیم کرد.
تفاوت بین واقعیتها و مسائل قابل حل
در زندگی واقعیتهایی وجود دارند که تغییرشان ممکن نیست. در چنین شرایطی، به جای صرف انرژی برای تغییر این واقعیتها، باید آنها را بپذیریم یا با بازچینش (Reframing) از زاویهای جدید به آنها نگاه کنیم.
چرا بازچینش؟
بازچینش به معنای قرار دادن یک موضوع در چارچوبی جدید و تفسیر دوباره آن است. این تغییر زاویه دید، کمک میکند که به جای تمرکز روی جنبههای منفی، از واقعیت به شکلی مثبتتر یا کاربردیتر استفاده کنیم.
مثال:
شرایط اقتصادی ایران و نوسانات دلار یک واقعیت غیرقابل تغییر است. اگر این وضعیت را با دید منفی ببینیم و ناکامیهای اقتصادی خود را به آن نسبت دهیم، تنها احساس شکست را تقویت کردهایم. اما اگر نگاه خود را تغییر دهیم و به دنبال فرصتهایی باشیم که این شرایط میتواند ایجاد کند، ذهنمان به پرسشهای مفیدی هدایت میشود؛ مانند:
- پایین بودن ارزش ریال چه امتیازی میتواند برای کسبوکار من داشته باشد؟
تمرین بازچینش (ضمیمه 1-4)
برای این تمرین، ابتدا واقعیتهایی را که نمیتوانید تغییر دهید، بنویسید. سپس تلاش کنید این واقعیتها را از زاویهای دیگر ببینید و نکات مثبت یا فرصتهای نهفته در آنها را پیدا کنید.
Self-Efficacy یا خودکارآمدی
خودکارآمدی به معنای باور به تواناییهای خود برای ایجاد تغییر است. این مفهوم تأکید دارد که مسئولیت موفقیتها و ناکامیهایمان به خودمان بازمیگردد، نه به شانس یا دیگران.
تقویت خودکارآمدیتمرینهایی که در ضمیمههای آینده ارائه شدهاند، برای تقویت خودکارآمدی طراحی شدهاند.
گفتگو درونی
یکی از روشهای موثر برای خودشناسی، تصور موقعیتهایی است که شما را خوشحال کردهاند. این لحظات میتوانند بزرگ یا کوچک باشند، از فتح یک قله کوه تا لذت یک فنجان قهوه صبحگاهی.
مثال:
چشمان خود را ببندید و لحظهای خوشحالکننده را تصور کنید:
- نشستن روی بالکن، احساس گرمای آفتاب صبحگاهی روی پوست.
- صدای آرامبخش پرندگان در سکوت صبحگاهی.
- لذت نوشیدن یک کاپوچینوی شیرین با عطر شکلات.
این لحظات مثبت در ذهن شما به راحتی ذخیره میشوند و در آینده قابل بازیابی هستند. حالا اولین گفتوگوی درونی خود را شروع کنید، موقعیتی خوشحالکننده را تصور کنید، احساسات و حواس خود را ثبت کنید و تجربهتان را بنویسید.
به یاد داشته باشید:
تمرین منظم گفتوگوی درونی و بازتاب شخصی، میتواند حس خودکارآمدی شما را تقویت کند و مسیرتان را برای موفقیت هموارتر سازد.
ضمیمه 1-5
این بار همان آزمایش ذهنی را با یک موقعیت ناخوشایند انجام میدهیم. پس از آن، احساسات یا حتی حسهای فیزیکی تجربهشده را مینویسیم.
ممکن است این تمرین کمی ناخوشایند باشد، اما انجام آن توصیه میشود. چراکه علاوه بر کاوش در احساسات مثبت، این نوع خوداندیشی میتواند سیستم هشدار درونی شما را حساستر کند. موقعیتهایی که احساسات منفی را برمیانگیزند، بخشی طبیعی از زندگی هستند. در بهترین حالت، ما با تأمل بر آنها، یاد میگیریم چگونه با آنها کنار بیاییم و در نهایت آنها را بپذیریم.
مانند تمرین قبلی، هر آنچه را که هنگام داشتن این افکار تجربه کردیم – اعم از احساسات یا حسهای فیزیکی – ثبت میکنیم.ضمیمه 1-6

سیستم هشدار شخصی به ما کمک میکند تا در موقعیتهای دشوار، تداعیهای مثبت ایجاد کنیم و با تمام حواس خود احساس خوبی داشته باشیم.
علاوه بر این، این تمرین مقدمهای عالی برای مفهومی است که به ما در شناخت بهتر خودمان کمک میکند.
حتماً از ورزشکارانی شنیدهاید که میگویند: «در حالت جریان (flow) بودم.» برای آنها، تمرکز کامل و ذهنآگاهی در حین انجام فعالیت ضروری است. Mihaly Csikszentmihalyi «جریان» را حالتی از غرق شدن کامل توصیف میکند؛ به عبارت دیگر، احساسی از سرخوشی مثبت که هنگام انجام یک فعالیت زمان را برایمان به پرواز در میآورد.
این حالت غرق شدن کامل زمانی اتفاق میافتد که در یک فعالیت، تعادل ایدهآلی میان چالش و تواناییهایمان پیدا میکنیم. این تجربه میتواند هنگام کار، ورزش، نواختن موسیقی، مدیتیشن یا نوشتن کتاب به وجود آید. فعالیتهای جریان معمولاً انرژی مثبت زیادی تولید میکنند، زیرا در چنین لحظاتی «کاملاً در لحظه حضور داریم».

دفترچه انرژی
یکی از ابزارهای مفید برای پیدا کردن تعادل در زندگی، نگهداری یک دفترچه انرژی به مدت یک یا دو هفته است. یک دوره دو هفتهای ارزش زیادی دارد، زیرا به شما فرصت میدهد در پایان هفته اول تأمل کنید، تغییرات کوچکی اعمال کنید و در هفته دوم نتایج آن را بررسی کنید.
در این دفترچه، فعالیتهای روزانه خود را ثبت میکنید، واکنشهای بدن خود را درک میکنید و تغییرات اولیهای را که از آنها ناشی میشود، شروع میکنید.
در ضمیمه 1-7 فضایی برای مستندسازی حالات ذهنی شما طی هفتههای آینده فراهم شده است. پیشنهاد میکنیم سطح انرژی خود را تجسم کنید (مثلاً از ۰٪ تا ۱۰۰٪)، فعالیت یا موقعیت را یادداشت کنید (مثل جلسه تیمی در محل کار)، سیگنالهای احساسی را ثبت کنید (مثل فشار در ناحیه قفسه سینه)، احساسات خود را بنویسید (مثل ترس یا ناامیدی) و واکنشهای بدنیتان را توصیف کنید (مثل دلدرد).
آنچه اهمیت دارد، بازتاب مداوم است؛ یعنی این سوال را از خود بپرسید: «چطور میتوانم سطح انرژی خود را ۲٪ تا ۳٪ افزایش دهم؟» تغییرات کوچک میتوانند تأثیر بزرگی داشته باشند؛ مثلاً پیادهروی کوتاه در زمان استراحت ناهار یا گوش دادن به آهنگ مورد علاقهتان. همچنین، آرامش و استراحت نیز میتواند انرژی زیادی به شما بدهد و شما را شارژ کند.
چه اتفاقی در دو هفته آینده میافتد؟
در فایل ضمیمه 1-7 فضایی کافی برای مستندسازی و تحلیل سطح انرژی شما در این دو هفته فراهم شده است. بعد از هفته اول، پیشنهاد میکنیم فعالیتها را بررسی کنید، یک نمودار جریان اولیه ترسیم کنید و از ابزار AEIOU برای تحلیل کمک بگیرید. سپس هفته دوم را با تغییرات مثبت آغاز کنید.
پس از پایان این دو هفته، میتوانید هفته قبل را بازبینی و در صورت نیاز فعالیتها را تطبیق دهید.
بهطور کلی، دو نوع فعالیت هستند که تأثیر مثبتی بر ما دارند:
- حالتهایی مانند شادی، شگفتی و فعالیتهای جریان که قبلاً توضیح داده شدند.
- حالتهایی مانند آرامش، خواب کافی، قدردانی و سکونت که به پر کردن مخزن انرژی شما کمک میکنند.
نمودار انرژیتو بکش!
پس از یک هفته، فعالیتهای خود را روی یک خط زمان (محور X) قرار دهید و سطح انرژی آنها (محور Y) را ارزیابی کنید. برای مثال، محمود متوجه شد که صحبت با حسابدار شرکت انرژی زیادی از او گرفته است (میله قرمز)، اما رانندگی با موتور سیکلت و لذت بردن از منظرههای جادهای او را به حالت جریان برده است (میله سبز).

ضمیمه 1-8 شامل توضیحات بیشتر در مورد نمودار جریان و ابزار AEIOU است.
مغز حدود ۲۵٪ از انرژی بدن را مصرف میکند، بنابراین بسیار مهم است که این انرژی را به فعالیتهای مثبت اختصاص دهیم یا فعالیتها را به نحوی تغییر دهیم که آنها را مثبتتر درک کنیم. همچنین، میتوانیم کارهایی که از آنها لذت نمیبریم، مانند تهیه اظهارنامههای مالیاتی یا انجام کارهای خانه، به دیگران واگذار کنیم.
شبکه AEIOU
شبکه AEIOU که در تفکر طراحی برای مشاهده استفاده میشود، ابزاری بسیار کاربردی برای شناسایی عناصری است که میتوانیم آنها را تغییر دهیم. این ابزار برای بازتاب و دریافت بازخورد پس از یک هفته نگهداری دفترچه انرژی، بسیار مفید است (ضمیمه 1-9).
AEIOU مخفف فعالیتها (Activities)، محیط (Environment)، تعاملات (Interaction)، اشیاء (Objects) و کاربران (Users) است. به این معنا که اگر در یک موقعیت احساس راحتی نمیکنید، میتوانید محیط را تغییر دهید یا مدت زمان حضور در آن را کاهش دهید.
برای مثال، محمود ممکن است به جای برگزاری جلسه با حسابدار در دفتر کارش، آن را به فضایی راحتتر منتقل کند تا سطح انرژی خود را افزایش دهد. یا اینکه میتواند برای انجام کارهای خانه از فردی کمک بگیرد و این وظایف را واگذار کند. علاوه بر این، محمود میتواند فعالیتهایی که از آنها خوشش نمیآید، مانند ملاقات با حسابدار، را با فعالیتهای لذتبخش ترکیب کند. مثلاً قبل و بعد از جلسه، موتورسواری کند و این کار را به نوعی پاداش تبدیل کند.
با استفاده از سؤالات AEIOU، میتوانید وضعیت خود را بهتر ارزیابی کرده و تغییرات لازم را ایجاد کنید.
سؤالات AEIOU: | |
فعالیتها Activities | کدام فعالیتها برای شما لذتبخش هستند؟ نقش شما در این فعالیتها چیست؟ |
محیط Environment | در کجا احساس راحتی میکنید؟ در یک مکان خاص چه احساس دارید؟ |
تعاملات Interaction | کدام تعاملات با دیگران برای شما غنی و مفید بودهاند؟ با چه افرادی در ارتباط بودید؟ |
اشیاء Objects | چه چیزی شما را خوشحال کرد؟ چه چیزی باعث ایجاد این تجربه در شما شد؟ |
کاربران Users | دوست دارید کارهایتان را با چه کسانی انجام دهید؟ کدام افراد میتوانند شما را در مسیر پیشرفت یاری کنند؟ |
در ضمیمه 1-10، میتوانید تغییراتی را که بر اساس یک هفته بررسی دفتر انرژی، استفاده از جدول AEIOU و نمودار انرژی اعمال کنید، یادداشت کنید. برای هفته دوم، از ضمیمههای 1-7 تا 1-9 دوباره استفاده کنید.
اگر میخواهید یافتههای شخصی خود از دفتر انرژی را عمیقتر بررسی کنید، پیشنهاد میکنیم از نمودار ایشیکاوا (معروف به نمودار علت و معلول) استفاده کنید. این ابزار میتواند به شما کمک کند تأثیرات مثبت و منفی را بررسی کنید و عوامل مؤثر بر آنها را شناسایی نمایید.
به عنوان مثال، محمود میتواند با استفاده از این نمودار، عوامل مؤثر بر بیخوابی و کمردرد خود را در حوزههای مختلف مانند خانواده یا سرگرمیها بررسی کند. همچنین، او میتواند بررسی کند که چه فعالیتهایی او را به حالت جریان میبرند و چه عواملی در ایجاد این حالت نقش دارند.
نمودار علت و معلول (Ishikawa Diagram)
نمودار علت و معلول، که به نمودار ایشیکاوا یا “نمودار استخوان ماهی” نیز معروف است، ابزاری گرافیکی برای شناسایی و تحلیل عوامل مختلفی است که میتوانند باعث بروز یک مسئله یا نتیجه خاص شوند. این ابزار به ویژه در تفکر طراحی، مدیریت کیفیت، و حل مسئله کاربرد دارد.
ساختار نمودار:
- سر ماهی:
سر نمودار نشاندهنده مسئله یا نتیجهای است که میخواهید تحلیل کنید. این مسئله میتواند مثبت (مانند دستیابی به حالت جریان) یا منفی (مانند بیخوابی) باشد. - استخوان اصلی:
یک خط افقی که از سر ماهی کشیده میشود و نشاندهنده مسیر اصلی تجزیه و تحلیل است. - شاخهها (استخوانهای فرعی):
از استخوان اصلی، شاخههایی منشعب میشوند که هر یک نمایانگر دستهای از علل ممکن هستند. دستههای معمول شامل موارد زیر است:- افراد: نقشها یا رفتارهای افراد در محیط.
- فرایندها: روشها یا مراحلی که ممکن است تأثیرگذار باشند.
- محیط: شرایط فیزیکی یا روانی محیط.
- ابزارها: وسایل، فناوری یا منابع مورد استفاده.
- زیرشاخهها:
زیر هر شاخه اصلی، علل خاصتری نوشته میشوند که میتوانند بر مسئله یا نتیجه تأثیر بگذارند.
کاربرد نمودار:
- شناسایی علتهای ریشهای مشکلات.
- تحلیل عوامل مؤثر بر یک نتیجه خاص.
- پیدا کردن راهحلهای خلاقانه برای بهبود شرایط.
مثال:
فرض کنید محمود بیخوابی دارد. در نمودار علت و معلول، علل احتمالی بیخوابی میتوانند شامل موارد زیر باشند:
- محیط: نور یا سروصدای زیاد در اتاق خواب.
- فرایندها: عادت به کار با تلفن همراه قبل از خواب.
- افراد: فشارهای روانی ناشی از تعاملات خانوادگی.
- ابزارها: استفاده از تشک یا بالش نامناسب.
مزایا:
- ساختاری ساده و قابل فهم.
- شفافسازی ارتباط میان علتها و معلولها.
- ایجاد دید جامع نسبت به مسئله.
این ابزار به شما کمک میکند تا ریشههای مشکلات را بشناسید و برای حل یا بهبود آنها اقدام کنید.
پس از آنکه با کمک خوداندیشی و دفترچه انرژی شناخت بیشتری از خود پیدا کردیم، اکنون پرسش این است: چه تأثیری بر دیگران میگذاریم؟
افرادی که با آنها در ارتباط هستیم، تصویری از ما در ذهن خود دارند. آنها اعمال و گفتههای ما را دریافت میکنند و بر اساس آنها برداشتی از ما شکل میدهند. این برداشتها بخشی حیاتی از خوداندیشی هستند، زیرا اطلاعاتی درباره امکانات واقعی، نقاط قوت و زمینههای پیشرفت ما فراهم میکنند. علاوه بر این، پیشنهادات ارزشمندی درباره پویاییها و نقاط شروع برای تغییر به دست میآوریم.
با استفاده از سؤالات AEIOU، قبلاً شروع به در نظر گرفتن محیط کردهایم. شما از خود پرسیدهاید:
- کدام تعاملات برایتان ارزشمند هستند؟
- با چه کسانی دوست دارید کارهایی انجام دهید؟
- چه افرادی به شما کمک میکنند پیشرفت کنید؟
این یافتهها برای تکمیل تصویر ذهنی شما با برداشتهای دیگران از شما، بسیار اهمیت دارند.
اما پیش از آنکه به پرسش تصویر ذهنی از خود و برداشت دیگران بپردازیم، باید لحظهای مکث کنیم و از خود بپرسیم:
«رفتار ما تا چه حد اصیل است؟ آیا فقط تلاش میکنیم در محیط اجتماعی اعتبار بیشتری کسب کنیم؟»
در شبکههای اجتماعی مانند توییتر، اینستاگرام و فیسبوک، نسلهای X، Y و Z بهطور فزایندهای با تعداد لایکها، دنبالکنندگان و رتبهبندیها با یکدیگر رقابت میکنند. این رتبهبندیها شاید برای بازاریابی شخصی یا محصول مفید باشند، اما تعاملات ارزشمند با دیگران ایجاد نمیکنند. ما اغلب خود را به بازیگرانی در یک سناریوی غیرواقعی تبدیل میکنیم.
خطر اینجاست که سعی میکنیم به چیزی تبدیل شویم که فکر میکنیم باید شبیه آن باشیم، حتی اگر در این نقش احساس خوبی نداشته باشیم.
برای کاوش عمیقتر و یادگیری بیشتر درباره خود، در قسمتهای بعدی بازتاب زندگی به سبک تفکر طراحی را بررسی خواهیم کرد. این بازتاب با تلفیق تصویر ذهنی ما و برداشت دیگران از ما انجام میشود. همانطور که پیشتر اشاره شد، برداشتهای دیگران از ما باید بر اساس آنچه واقعاً هستیم باشد، نه یک زندگی ساختگی و نمایشی.

“انسان خردمند از همه چیز و همه کس میآموزد، انسان معمولی از تجربه یاد میگیرد، و انسان نادان فکر میکند که همه چیز را بهتر میداند.» – سقراط
بازتاب، بازخورد دیگران
معمولاً برای ایجاد تصویر ذهنی خود زمان زیادی صرف نمیکنیم. اغلب دیدگاه روشنی درباره خود داریم، اما وقتی به دنبال بینشهایی از برداشتهای دیگران از خود هستیم، باید زمان بیشتری اختصاص دهیم. این فرآیند نیازمند کمک گرفتن از دوستان، همکاران، اعضای خانواده، شرکا و دیگران است که مانند آیینهای برای ما عمل کنند. در این مسیر، ممکن است به اکتشافات جدیدی دست پیدا کنیم که لحظاتی ارزشمند و آموزنده خواهند بود.
این یافتهها بسیار حائز اهمیت هستند. بسته به حوزه زندگی، میتوانیم از سؤالات WH برای یادگیری بیشتر استفاده کنیم. اینکه چه کسی برای ارائه بازخورد مناسب است، بستگی به تغییراتی دارد که دنبال آن هستیم (مثلاً در کار، سرگرمی، روابط یا سلامت). زیرا در هر حوزه، نقشهای متفاوتی ایفا میکنیم.
نمونههایی از سؤالات WH:
- آخرین بار کی اینطور رفتار کردم؟
- مردم اطرافم چه احساسی داشتند؟
- وقتی اینطور رفتار کردم، چه فکری کردی؟
پاسخهای دقیق به این سؤالات میتوانند امکانات جدیدی برای تغییر فراهم کنند. در پایان، باید مهمترین پاسخها را مشخص کنیم.
صفحات بعدی فضایی برای مقایسه و بازتاب فراهم میکنند. با استفاده از مفهوم «تصویر ذهنی در مقابل برداشتهای دیگران» میتوانیم تأثیری که بر افراد مختلف میگذاریم را مقایسه کرده یا موضوعات خاصی را برجسته کنیم.
گام بعدی:یک موضوع خاص را که طبق خودشناسیهای قبلی مایل به شناخت بیشتر یا تغییر آن هستید، انتخاب کنید. از ضمیمه 2-1 استفاده کنید تا برداشت شخصی خود را با نظر دیگران مقایسه کنید.
تا این مرحله، بینشهای جدیدی درباره خودمان کسب کردهایم و با سیستم سیگنالها و هشدارهای شخصی بیشتر آشنا شدهایم. این نشان میدهد که یک گام بزرگ در مسیر تغییر زندگیمان برداشتهایم.
گام بعدی: تعریف دیدگاه
اکنون، بر اساس این یافتهها، دیدگاه خود را تعریف میکنیم. این مرحله پایهای برای گامهای بعدی خواهد بود که در آن به جستجوی ایدههایی برای تغییر و بهبود میپردازیم.
در این مرحله به چارچوبهای دقیقتری نزدیک میشویم. بیانیهها در فرایندهای تفکر طراحی نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. اینجا نیز باید مشخص کنیم:
من میخواهم (چه چیزی را؟) ___________________________________________ چون ________________ (نیاز/دلیل/احساسات مثبت).
به عنوان مثال من میخوام برنامه ریزی دقیق تری در زندگیام داشته باشم چون با انجام منظم کارهایم حس بهتری میگیرم./
قبل از مشخص کردن بیانیه نهایی، نقشه مفهومی تهیه کنید
پیش از تدوین دقیق بیانیه، نیاز است نقشه مفهومی چالشی که در نظر دارید، ایجاد کنید. برای این کار، از ضمیمه 2-2 استفاده کنید. در مرکز نقشه، چالش یا موضوع مدنظر خود را قرار دهید و افکار خود درباره آن را (مانند روابط، کار، اوقات فراغت یا سلامت) بهصورت نظاممند تنظیم کنید.
تدوین جملهای که وضعیت آینده را توصیف میکند
اکنون، با توجه به تمام یافتهها و تصویری که از آینده دارید، جملهای تدوین کنید که وضعیت موردنظر را به بهترین شکل توصیف کند. این جمله باید:
- در زمان حال نوشته شود.
- مثبت و ساده باشد.
شروع کنید و جمله اولیه را بنویسید. در مراحل مختلف، این جمله بازبینی خواهد شد تا به نسخهای برسید که با آن احساس راحتی داشته باشید.
تأمل روی بیانیه:
بعد از نوشتن جمله، دوباره به آن نگاه کنید و از خود بپرسید:
- آیا واقعاً از این بیانیه راضی هستید؟
- وقتی این ایده را تصور میکنید، چه احساسی دارید؟
- دقیقاً چه چیزی بهتر به نظر میرسد؟ کجا در بدن خود این حس را پیدا میکنید؟
- چگونه دیگران میتوانند ماموریت جدید شما را شناسایی کنند؟
- چه چیزهایی را بیشتر انجام خواهید داد؟ عوامل مثبت چه هستند؟
چند بار این جمله را بازنویسی کنید تا به نسخهای برسید که با آن بیشترین حس رضایت را دارید.
پر کردن ماموریت با ایدههای مشخص
پس از مرحله درک و مشاهده، زمان آن رسیده است که ماموریت خود را با ایدههای عملی پر کنید. شاید در طول این مسیر، ایدههایی برای آغاز و پیادهسازی تغییرات به ذهنتان رسیده باشد.
به یاد داشته باشید:
- کدام مسائل غیرقابل تغییرند؟
- کدام مشکلات قابل حلاند؟
ایجاد تغییر، مانند بالا رفتن از کوه است. این مسیر همیشه صعودی نیست. گاهی باید استراحت کنید و قدمها را با صبر و حوصله بردارید.
تعیین مراحل تغییر
اکنون، در ضمیمه 2-3 مراحل و اهداف خود را برای یک یا چند حوزه زندگی تعریف کنید. به “چه چیزی” فکر کنید؛ توضیح “چگونگی” تغییر برای مراحل بعد است.
ایدهپردازی: واگرا و همگرا
در تفکر طراحی، دو فضای ایدهپردازی وجود دارد:
- واگرا (Diverging): ایجاد بیشترین تعداد ایده ممکن.
- همگرا (Converging): انتخاب بهترین ایدهها.

برای ایدهپردازی، از روشهای خلاقانه مانند طوفان فکری (Brainstorming) یا ایدهنویسی (Brainwriting) استفاده کنید. این روشها به شما کمک میکنند تا در مسیر تغییر و بهبود، ایدههای نوآورانه و کاربردی پیدا کنید.
انتخاب ایدهها و انتقال به “گل بابونه”
پس از انجام این تمرین، بدون شک چندین ایده برای مراحل بعدی به ذهنتان میرسد. پنج تا هفت ایده را که به نظر شما مفید و پشتیبان هستند، با استفاده از یک ماژیک هایلایت کنید. این انتخابها را بهصورت شهودی انجام دهید؛ یعنی ایدههایی که در نگاه اول احساس مثبتی در شما ایجاد میکنند.
سپس، این ایدهها را به یک “گل بابونه” منتقل کنید. مزیت استفاده از گل بابونه بهعنوان یک روش تجسم این است که تمام گلبرگهای آن برابر هستند. برخلاف فهرستها، در این روش ایدهها اولویتبندی نمیشوند و شما با نگاهی برابر به همه گزینهها نگاه میکنید.
(برای مشاهده نمونه گل بابونه به ضمیمه 2-4 مراجعه کنید.)
بررسی رضایت از ایدهها
- آیا از ایدههای خود راضی هستید؟
- آیا این ایدهها برایتان جذاب و کاربردی به نظر میرسند؟
اگر پاسخ مثبت است، کارتان در این مرحله کامل شده است. اگر نه، به سراغ روش دیگری از تفکر طراحی بروید: کار با قیاسها.
روش کار با قیاسها
در این روش، از حوزهها یا مراحل دیگر زندگی برای تولید ایدههای جدید استفاده میکنیم. ایده اصلی این است که تجربیات مفید یا الگوهای آشنا از دیگر زمینهها را وارد فرآیند طوفان فکری کنیم تا به نسخههای خلاقانهتر از راهحلها برسیم.
نمونهای از استفاده قیاس در حل مسئله:
فرض کنید محمود در ارتباط با همسرش دچار مشکل است. او میتواند از قیاسهایی مانند زیر استفاده کند:
- چرا من و همسرم ۳۰ سال پیش زمانی که گفتیم “بله”، بسیار خوشحالتر بودیم؟
- چه ویژگیهایی در همسرم وجود داشت که هنگام آشنایی با او برایم بسیار ارزشمند بود؟
قیاسها همیشه مربوط به گذشته نیستند. گاهی میتوان با یک شخصیت فیلم یا کتاب مقایسه کرد تا به ایدههای تازهای رسید.
الگوی نوشتن قیاسها
برای نوشتن قیاسها، مراحل زیر را دنبال کنید:
- موضوع یا چالش خود را مشخص کنید.
- یک حوزه مشابه یا تجربهای از گذشته پیدا کنید که به شما حس خوبی میدهد یا موفقیتآمیز بوده است.
- آن را با چالش فعلی خود مقایسه کنید.
- ایدههای جدید را از این مقایسه استخراج کنید.
مثال:
- موضوع: برقراری ارتباط مؤثرتر با همسر.
- قیاس: چرا زمانی که با هم برای سفر برنامهریزی میکردیم، ارتباطمان بهتر بود؟
- ایده: میتوانیم فعالیتهایی را که هر دو از آن لذت میبریم (مثل برنامهریزی سفر یا یک شام مشترک) دوباره انجام دهیم.
چگونه میتوانم، با گنجاندن ___________________(الگو یا قیاس)_____________________
وضعیت کنونیام را _________________(مشکل من)_____________________ بهبود بخشم؟
مرحله همگرایی
بعد از این که ایدههای متنوع را به گل بابونه انتقال دادید، زمان آن میرسد که وارد مرحله همگرایی شوید. در این مرحله، تمرکز بیشتر بر روی انتخاب بهترین ایدهها و متمرکز شدن بر راهحلهای عملی است. هدف این است که از ایدههای متعدد، مواردی که بیشترین ارزش و تاثیر را دارند انتخاب کرده و به طور مؤثرتر به سمت اجرای آنها حرکت کنید.
در این مرحله، شما ایدههای خود را بهبود خواهید داد و سعی میکنید که آنها را به راهحلهای مشخص تبدیل کنید.
انتقال از مرحله واگرایی به مرحله همگرایی که به عنوان “منطقه غرغر” شناخته میشود، به دلیل چالشهایی است که در انتخاب و محدود کردن ایدهها برای تغییرات واقعی پیش میآید. در این مرحله، تعداد زیاد ایدهها و امکان از دست دادن ایدههای درخشان ممکن است باعث ایجاد احساس فشار شود. با این حال، این انتخابها در نهایت باید به صورت شهودی انجام شوند.
چگونه ایدهها را خلاصهسازی و انتخاب کنیم؟
برای خلاصهسازی و انتخاب ایدهها، میتوانیم از ماتریس تصمیمگیری استفاده کنیم. به عنوان مثال، میتوانیم محورهای ماتریس را با عناوینی مانند “جالب” و “عملی” برچسبگذاری کنیم. سپس ایدههای مختلف را در این ماتریس مرتب کرده و گزینههای مناسب را شناسایی کنیم. برای شخصیسازی بیشتر این ماتریس، میتوانیم محورهای دیگری مانند “قابل پرداخت” را به جای “عملی” اضافه کنیم تا آن را با نیازهای خاص خود تطبیق دهیم.

مراحل ادامهی فرآیند انتخاب و آزمایش ایدهها
- خلاصهسازی و انتخاب ایدهها: بعد از مرتبسازی ایدهها، بر اساس معیارهای مختلف، تصمیم میگیریم کدام ایدهها بیشتر مناسب هستند.
- تجسم ایدهها و هدفگذاری وضعیت: ایدهها را تجسم کرده و اهداف مشخصی برای وضعیت مطلوب خود تعیین میکنیم.
- آزمایش مفاهیم زندگی و امتحان کردن آنها: ایدههای منتخب را آزمایش میکنیم تا تأثیر آنها را در عمل ببینیم.
- بهبود مراحل و مفاهیم زندگی مناسب به صورت تدریجی: با استفاده از بازخوردها و نتایج آزمایشات، مراحل را اصلاح کرده و بهبود میبخشیم.
روش رتبهبندی چهار ستاره
برای انتخاب بهترین ایدهها و آزمایش آنها، میتوانیم از یک سیستم رتبهبندی چهار ستاره استفاده کنیم. این روش به ما کمک میکند تا ایدهها را از نظر همخوانی با نیازها و خواستههای خود ارزیابی کنیم. هر ایده یک رتبه از 1 تا 4 ستاره دریافت میکند، جایی که 1 ستاره نشاندهنده ایدهای است که خوب است اما کامل نیست، و 4 ستاره نشاندهنده ایدهای است که با تمام ویژگیهای مورد نظر ما همخوانی دارد.

چگونگی استفاده از این روش:
- ایدهها را بر اساس معیارهای خود رتبهبندی کنید.
- استفاده از رتبهبندی چهار ستاره به شما کمک میکند تا سریعتر و با دقت بیشتر تصمیمگیری کنید.
- بعد از رتبهبندی، ایدههایی که بیشترین امتیاز را دارند، برای آزمایش و پیادهسازی انتخاب کنید.
مرحله عمل:
زمانی که ایدهها و فرضیات خود را در زندگی پیادهسازی میکنیم، باید آنها را آزمایش کنیم تا مطمئن شویم که واقعاً مفید و مؤثر هستند. این فرآیند آزمایش، با استفاده از پیشنمونهها (prototype) و تعامل با دیگران، به ما کمک میکند تا تغییرات را در زندگی خود بهطور تدریجی اعمال کرده و بازخوردهایی که دریافت میکنیم را بهکار بگیریم.
چرا آزمایش مهم است؟
آزمایش مفاهیم و ایدهها در زندگی واقعی مهم است زیرا تنها در محیط واقعی میتوانیم متوجه شویم که آیا فرضیات ما درست است یا نه. وقتی ایدهها را در عمل پیادهسازی میکنیم، میتوانیم تأثیر آنها را بسنجیم و آنها را بر اساس بازخوردهایی که دریافت میکنیم، تغییر دهیم.
ابزارهای آزمایش ایدهها:
- تجسم ایدهها: برای تجسم ایدهها و مراحل مختلف تغییر، میتوانیم از جدولها و ماتریسها استفاده کنیم. این ابزارها کمک میکنند که مراحل تغییر را از ابتدا تا نتیجه نهایی بهطور واضح ببینیم.
- آزمایش پیشنمونهها: بهجای تغییرات عمده، میتوانیم تغییرات کوچکتر و قابل آزمایش را امتحان کنیم. این روش باعث میشود که در معرض نتایج تجربی قرار بگیریم و تصمیمات خود را بر اساس واقعیتهای ملموس بگیریم.
- شیوههای shadowing: مشاهده مشارکتی یا shadowing یکی از روشهایی است که میتوانیم از آن استفاده کنیم. در این روش، با مشاهده کار یا زندگی دیگران، میتوانیم تجربیات آنها را یاد بگیریم و از آنها بهعنوان منبع بازخورد استفاده کنیم.
ثبت و ارزیابی بازخورد:
پس از آزمایش ایدهها، بازخوردهایی که دریافت میکنیم باید در یک ماتریس بازخورد یادداشت شوند. این ماتریس به ما کمک میکند تا ارزیابی دقیقی از آنچه که خوب بوده، آنچه که باید کنار بگذاریم و آنچه که باید بیشتر در نظر بگیریم، داشته باشیم.

چرا تفکر طراحی یک فرایند مداوم است؟
تفکر طراحی برای زندگی (DTL) یک فرآیند تکراری است. هیچ وضعیت نهایی و بهینهای در زندگی وجود ندارد. تغییرات و شرایط جدید همواره بهوجود میآیند که نیازمند بازنگری و تطبیق با شرایط جدید هستند. بنابراین، بهطور منظم باید به بررسی وضعیت فعلی خود و پیشرفتهایمان بپردازیم و در صورت نیاز، به فرآیند تفکر طراحی برگشته و آن را تکرار کنیم.
کمک از دیگران:
در این مسیر تغییر، استفاده از حامیان و متحدان میتواند بسیار مفید باشد. دوستان، خانواده و همکاران میتوانند در فرآیند تغییر و آزمایش ایدهها از شما حمایت کنند و به شما در گرفتن بازخورد و تصمیمگیریهای مؤثر کمک کنند.
تغییرات کلان و پیچیدگیها:
در مواجهه با تغییرات بزرگ یا پیچیده، ممکن است تضادهایی میان خواستههای خود و انتظارات بیرونی وجود داشته باشد. در چنین مواقعی، مهم است که مسائل را تجزیه و تحلیل کنیم و از دیدگاههای مختلف به آنها نگاه کنیم. این کمک میکند تا تصمیمات بهتری اتخاذ کنیم.
نتیجهگیری:
در نهایت، تفکر طراحی زندگی یک فرآیند مستمر است که نیازمند آزمایش، بازخورد و تطبیق مداوم با تغییرات و شرایط جدید است. با پیادهسازی ایدهها و گرفتن بازخورد، میتوانیم زندگی خود را بهطور تدریجی بهبود بخشیم و به سمت هدفها و آرزوهای خود پیش برویم.
حتما نظراتتون رو با ما در میان بذارین…